کژدم اهوازی که آنرا بتازی رتیلا گویند. (آنندراج). قسمی از عنکبوت. (ناظم الاطباء) ، جانوری که می چسبد بر خایۀ حیوانات و خون آنرا می مکد. (ناظم الاطباء). کرمکی است با خایۀ سگ و دیگر چارپایان بچسبد و خون آنها بمکد و ظاهراً کنه عبارت از آنست. (از آنندراج) : آفت خایه همچو خایه گزک. شرف الدین شفائی (از آنندراج)
کژدم اهوازی که آنرا بتازی رتیلا گویند. (آنندراج). قسمی از عنکبوت. (ناظم الاطباء) ، جانوری که می چسبد بر خایۀ حیوانات و خون آنرا می مکد. (ناظم الاطباء). کرمکی است با خایۀ سگ و دیگر چارپایان بچسبد و خون آنها بمکد و ظاهراً کنه عبارت از آنست. (از آنندراج) : آفت خایه همچو خایه گزک. شرف الدین شفائی (از آنندراج)
سایه گاه. جائی که سایه باشد: بجم گفت کای خسته از رنج راه بدین سایه گه از چه کردی پناه. فردوسی. بخفت اندر آن سایه گه شهریار نهاده سرش مهربان بر کنار. فردوسی. ، پناه. حمایت. کنف: هر که در سایه گه دولت او گام نهاد کند از مسکن او حادثۀ چرخ حذر. سنایی. رجوع به سایه گاه شود
سایه گاه. جائی که سایه باشد: بجم گفت کای خسته از رنج راه بدین سایه گه از چه کردی پناه. فردوسی. بخفت اندر آن سایه گه شهریار نهاده سرش مهربان بر کنار. فردوسی. ، پناه. حمایت. کنف: هر که در سایه گه دولت او گام نهاد کند از مسکن او حادثۀ چرخ حذر. سنایی. رجوع به سایه گاه شود
قریه ای است بفاصله 29500 گزی جنوب غربی قلات غلزائی ولایت قندهار، بین خط 66 درجه و 44 دقیقه و 30 ثانیۀ طول شرقی و خط 32 درجه و 3 دقیقه و 54 ثانیۀ عرض شمالی. (از قاموس جغرافیای افغانستان ج 2)
قریه ای است بفاصله 29500 گزی جنوب غربی قلات غلزائی ولایت قندهار، بین خط 66 درجه و 44 دقیقه و 30 ثانیۀ طول شرقی و خط 32 درجه و 3 دقیقه و 54 ثانیۀ عرض شمالی. (از قاموس جغرافیای افغانستان ج 2)
خاگینه را گویند و به عربی عجّه خوانند. (برهان قاطع) (انجمن آرای ناصری) (ناظم الاطباء) (شرفنامۀ منیری) (غیاث اللغات) (فرهنگ شعوری ج 1 ص 365) (از فرهنگ جهانگیری) : جوز گوز و لوز بادام است و عجه خایه ریز. (از نصاب الصبیان)
خاگینه را گویند و به عربی عَجَّه خوانند. (برهان قاطع) (انجمن آرای ناصری) (ناظم الاطباء) (شرفنامۀ منیری) (غیاث اللغات) (فرهنگ شعوری ج 1 ص 365) (از فرهنگ جهانگیری) : جوز گوز و لوز بادام است و عجه خایه ریز. (از نصاب الصبیان)
کنایه از آفتاب. (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، گلولۀ زر. (آنندراج) : در آن گوهرین گنج بن ناپدید بدی خایۀ زر خدای آفرید زمانه دگر گونه آیین نهاد شد آن مرغ کو خایه زرین نهاد. نظامی
کنایه از آفتاب. (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، گلولۀ زر. (آنندراج) : در آن گوهرین گنج بن ناپدید بدی خایۀ زر خدای آفرید زمانه دگر گونه آیین نهاد شد آن مرغ کو خایه زرین نهاد. نظامی
جانوری است شبیه بعنکبوت که لعاب او مردم را هلاک سازد و به عربی رتیلا خوانند. (برهای قاطع) (فرهنگ شعوری ج 1 ورق 362) (ناظم الاطباء). دلمه. دلمک. غنده. (فرهنگ جهانگیری). آبخورک. خایه گزک
جانوری است شبیه بعنکبوت که لعاب او مردم را هلاک سازد و به عربی رتیلا خوانند. (برهای قاطع) (فرهنگ شعوری ج 1 ورق 362) (ناظم الاطباء). دلمه. دلمک. غنده. (فرهنگ جهانگیری). آبخورک. خایه گزک
دهی است از دهستان مرکزی بخش قاین شهرستان بیرجند که در 75 هزارگزی شمال خاوری قاین واقع شده. جلگه و گرمسیر است و 61 تن سکنه دارد. آبش از قنات محصولش غلات و شلغم، شغل اهالی زراعت و مالداری و راهش مالرو است. این ده را در اصطلاح محلی قطارگز نیز گویند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان مرکزی بخش قاین شهرستان بیرجند که در 75 هزارگزی شمال خاوری قاین واقع شده. جلگه و گرمسیر است و 61 تن سکنه دارد. آبش از قنات محصولش غلات و شلغم، شغل اهالی زراعت و مالداری و راهش مالرو است. این ده را در اصطلاح محلی قطارگز نیز گویند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)